تاريخ : پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, | 8:47 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, | 8:32 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, | 20:50 | نويسنده : yasi


امـروز دوبـاره دلـم شـکسـت .. از همـان جـای قـبلی ..!

کـاش میــشد آخـر اسـمت نـقطه گـذاشـت تا دیـگر شـروع نـشوی ..!

کـاش مـیشد فـریاد بـزنم :
"پایان"

دلـم خـیلی گـرفته ..

ایـنجا نمـیتوان به کـسی نـزدیـک شــد !


آدمـها از دور دوسـت داشـتنی تـرند ...


 


LღvE


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, | 20:9 | نويسنده : yasi

اسکناس مچاله ی توی دستم رو به سمت راننده تاکسی گرفتم

گفت:یه نفری؟

اهسته گفتم خیــــــــــــــــــــــــــــلی وقتـــــــــــــــــــــــــه


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, | 20:3 | نويسنده : yasi

 

راننده آهنگ شادمهر گذاشته ميگه : خداوکيلي صداي اين رضا صادقي

 

 جادوئيه اصن تو اين خواننده ها که ميشناسم اين يه چيز ديگه ست. ميگم

 

 آقا فک کنم اين شادمهرِها ! ميگه نه بابا شادمهر اونه که بري باخ خونده !!

 

 يني خود مجيد جان دلبندم بود !!

 

حرف زدن با كسى كه منطق حاليش نيست مثه اينه كه بخواى رو

 

چرتكه ويندوز نصب كنى

 


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, | 19:55 | نويسنده : yasi

+گآـهے בلمـ میخآב مثــل جوבے ابــوت بآشمـ!پــراטּـرژے...بآ خـטּבهـ ـهآیے کــهـ از تـــهـ בلــטּ..گریـــهـآیے کـهـ بآבلیــ لـטּ...بآاوטּ شـــخصیتے کـهـ جلــوے ـهیشکے טּــمیشــکنـهـ و...یــهـ بآبآلـטּــگ בرآز کــهـ وآسـش بــטּــویسـمـ...!:(((

 


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, | 19:48 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, | 17:9 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, | 16:54 | نويسنده : yasi

تقصیر من بود

که سراغ سایه را از خورشید می گرفتم

و سراغ تو را

از وسعت دور دریاها

سراغ قدم هایت را از راه هایی می گرفتم

که هرگز تو را

حتی به خواب عبور هم ندیده بودند

تقصیر من بود

که نامت را با عطر ستاره

بر بالش شب می نوشتم

تا آسمان خواب هایم

بوی تو را داشته باشند

تقصیر من بود

که برای آمدنت فال می گرفتم

نباید گره خیال را و خاطره را

از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز می کردم

که رویای آفتابی تو

برای یک عمر عاشق ماندنم

کافی بود !!!


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, | 11:19 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, | 11:2 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب

کلاغ پر
گنجشک پر
غصه ها چی،اونم پر؟
غصه که پر نداره
از دل بی صاحب
من طفلی خبر نداره
میاد میشینه تو دلم
یه کنجی پیدا میکنه
سفره دلواپسی
رو توی دلم وا میکنه
کاشکی که غصه پر داشت
مثل کلاغ و گنجشک ... اونوقت میخوندیم همه :
کلاغ پرگنجشک پر
غصه ها چی؟
اونم پر !

نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم

تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !

 


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, | 21:20 | نويسنده : yasi

دلتنگی چه حس بدی است....
تنهایی چه حس بدی است
کاش...
پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من...
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, | 8:40 | نويسنده : yasi

این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, | 8:37 | نويسنده : yasi

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, | 8:21 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, | 17:7 | نويسنده : yasi

به نظرشما خوشگله؟


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, | 17:2 | نويسنده : yasi

شعری بگو و حال مرا رو به راه کن

با یک سپید دفتر خود را سیاه کن


شعری که آخرش برسد دست من به تو

با این بهانه فاصله ها را تباه کن


حتی اگر به هم بزند نظم شعر را

نام مرا بیاور و باز اشتباه کن


وقتی که هرم واژه تو را شعله ور کند

حسی که آتشت زده را زود آه کن


این شعر را ادامه بده خوب می شود

باور نمی کنی؟...بنشین و نگاه کن!


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, | 16:54 | نويسنده : yasi

دیـگر بغـضمـ

در چشمانـمـ گـیر مـی کـند ،

نگـاهمـ در صدایـمـ ،

اشک در گلویمـ ،

مـن که گفته بودمـ

آدمـ نمی شومـ ...


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | 21:3 | نويسنده : yasi

بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند!

اما...

از چشـــــم هایشان معلوم است ؛

که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،

گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته...

عــ ــمــــری تلف میکنیم

برای کسانی که ارزش ثانیه ای را هم ندارند...!

تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ،


تنها یــــک کلمه است


"میگذرد"


ولی دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد...


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | 17:54 | نويسنده : yasi

هرجاکه دیدی دلت شکست اه منه

غم دنیاتودلت نشست اه منه

اگه زندگیت خراب شد اه منه

خوشی هات همه عذاب شد اه منه

اگه میگه ازت خستس اه منه

همه درها به روت بستس اه منه

اگه میگه ازت سیره اه منه

اگه میخنده ومیره اه منه


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | 17:44 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | 17:37 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | 17:22 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, | 11:21 | نويسنده : yasi

تو واسم مثل بارونی تو واسم مثل رویایی

تو با این همه زیبایی من و این همه تنهایی

منو حالی که میدونی


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, | 11:38 | نويسنده : yasi

مدتی ست زیاد حــرف میزنم.... !
امّــا....
.
.
.
.

« حــرفم » را نمی زنم ...!!

 


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, | 11:36 | نويسنده : yasi


هٍــــی آدم ها...
باور کنیــــد می خواهــــم از شمــــا دورترین بمانــم..
نــــزدیک کـــه می شوید،
ســــردی ِ عاطفــــه هایتـــان،
وجـــــودم را می لرزاند...
محـــــضٍ رضای ِ خــــدا...
دور بمــــــانـــید.


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, | 11:17 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, | 11:12 | نويسنده : yasi

دنیای عجیبی شده است!!!
برای
دروغ هایمان،
خدا را
قسم میخوریم،
و به حرف
راست که میرسیم،
می شود
جان تو...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, | 23:20 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, | 9:42 | نويسنده : yasi


گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را

گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن

گـفـت:فــقـط مــن ؟

گـفـتـم:
بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, | 9:41 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, | 9:20 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, | 8:51 | نويسنده : yasi

دوستان اگه ازعکسها خوشتون اومد بگین بازم بذارم


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, | 15:54 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, | 20:47 | نويسنده : yasi

پرنده های قفسی

عادت دارند به بی کسی

عمرشون رو بی هم نفس

کز می کنند کنج قفس


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, | 8:46 | نويسنده : yasi

زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار ديوار

ديدم يه سايه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگي پر كرد



گفت:تنهايي

گفتم:آره



گفت:دوستات كوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن



گفتي: تو كه مي گفتي بهترين هستن!

گفتم:اشتباه كردم



گفتي: منو واسه اونا تنها گذاشتي

گفتم:نه



گفتي:اگه نه،پس چرا ياد من نبودي؟

گفتم:بودم



گفتي:اگه بودي،پس چرا اسمم رو نبردي ؟

گفتم:بردم، همين الان بردم



گفتي:آره،الان كه تنهايي،وقت سختي

گفتم:.....(گر گرفتم از شرم-حرفي واسه جواب نداشتم)

-سرمو اينداختم پايين-گفتم:آره



گفتم:تو رفاقتت كم آوردم،منو بخش

گفتي:ببخشم؟



گفتم:اينقدر ناراحتي كه نمي بخشي منو؟ حق داري

گفتي:نه! ازت ناراحت نبودم! چيو بايد مي بخشيدم؟

تو عزيز تريني واسم،تو تنهام گذاشتي اما تنهات نذاشته بودمو نمي ذارم



گفتم:فقط شرمندتم



گفتي:حالا چرا تنها نشستي؟

گفتم:آخه تنهام



گفتي:پس من چي رفيق؟

من كه گفتم فقط كافيه صدا بزنی منو تا بيام پيشت

من كه گفتم داري منو به خاطر كسايي تنها مي ذاري كه تنهات مي ذارن

اما هر موقع تنها شدي غصه نخور،فقط كافيه صدا بزني منو

من هميشه دوست دارم،حتي اگه منو تنها بزاري،

هميشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودي،منو فراموش كردي تو اين خوشي

اما من مواظبت بودم،آخه رفيقتم،دوست دارم



ديگه طاقت نياوردم،بغض كردمو خودمو اينداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط كردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نكن كه تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم...



گفتم: داد مي زنم تو بهترين رفيقيييييييييييييييي

بغلت كردم گفتم:تو بن بست رفيقي

يك كلام،خدا تو بهتريني


برچسب‌ها: